آزادوار شهری به قدمت تاریخ

                امام صادق(ع(  : کل شهر محرم و کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

این جمله به این معنی است که ما هر روز ( از حضرت آدم تا ظهور حضرت مهدی )در آزمون انتخاب حق و باطل هستیم  و این انتخاب های روزمره هست که نشان می دهد ما در کدام جبهه هستیم و نه چیز دیگری . . .

کربلا به وسعت همه انسانیت است برای تک تک انسانها ، در تمام طول حیاتشان ؛ تا هر کس گمشده اش را آنگونه که باید حسینی بیابد.

یکی از اسرار زنده ماندن داستان کربلا این است که آن کسی که عزاداری می کند با گریه اش و با زبان عملش می گوید من با ظلم، ظالم و اعمال ظالمانه مخالفم.

آن کسی که عزاداری می کند می خواهد بگوید که ظالم و کمک کننده به او و شخصی که راضی به عمل آنهاست هر سه در این امر شریکند.

به دلیل اهمیت این مسأله است که ائمه علیهم السلام می فرمایند: توبه ظلم به جامعه، و به مردم، استغفرالله گفتن نیست، بلکه باید برود و صاحبان حق و مردمی را که به آنها ظلم کرده، راضی نماید.

در نهضت عاشورا امام علیه السلام از آغاز حرکت تا زمان شهادت به مردم، هم آگاهی داد و هم آزادی؛ هیچ وقت نعوذبالله نخواست مردم را تخدیر کند و از آنان سوء استفاده نماید شب عاشورا هم خطاب به یارانش فرمود: این ها با من سر جنگ دارند نه با شما، لذا هرکه می خواهد برود، برود. درواقع امام با آزادی عملی که به اصحابش می دهد، هزاران درس انسانیت، کرامت و حقوق بشر را به جامعه بشری می آموزد.

حرکت امام حسین علیه السلام برای جنگ و خون ریزی نبوده، از اول با منطق و استدلال و گفتگو، حرکتش را آغاز کرد و روز آخر هم با منطق و استدلال با دشمن سخن گفت که آیا من حرامی را حلال کرده ام یا حلالی را حرام ساخته ام، پس چرا ریختن خون مرا مباح می دانید؟ که آنان به امام پاسخ دادند: بغضاً لابیک (به واسطه بغضی که از پدر شما علی علیه السلام در دل داریم با تو می جنگیم.(

اين كه حسين (ع) فرياد مي‌زند ـ پس از اين كه همه عزيزانش را در خون مي‌بيند و جز دشمن و كينه توز و غارتگر در برابرش نمي‌بيند ـ فرياد مي‌زند كه «آيا كسي هست كه مرا ياري كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ينصرني؟» مگر نمي داند كه كسي نيست كه او را ياري كند و انتقام گيرد؟ اين سؤال، ‌سؤال از تاريخ فرداي بشري است و اين پرسش از آينده است و از همه ماست. و اين سؤال انتظار حسين (ع) را از عاشقانش بيان مي‌كند و دعوت شهادت او را به همه كساني كه براي شهيدان حرمت و عظمت قايلند اعلام مي‌نمايد.

اگر هدف نباشد، اگر حسين (ع) نباشد و اگر يزيد باشد، چرخيدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوي است. در آن لحظه كه حسين (ع) حج را نيمه‌تمام گذاشت و آهنگ كربلا كرد، كساني كه به طواف، هم‌چنان در غيبت حسين، ادامه دادند، مساوي هستند با كساني كه در همان حال، بر گرد كاخ سبز معاويه در طواف بودند، زيرا شهيد كه حاضر نيست در همه صحنه‌هاي حق و باطل، در همه جهادهاي ميان ظلم و عدل، شاهد است، حضور دارد، مي‌خواهد با حضورش اين پيام را به همه انسان‌ها بدهد كه وقتي در صحنه نيستي، وقتي از صحنه حق و باطل زمان خويش غايبي، هركجا كه خواهي باش! وقتي در صحنه حق و باطل نيستي، وقتي كه شاهد عصر خودت و شهيد حق و باطل جامعه‌ات نيستي، هركجا كه مي‌خواهي باشد، چه به نماز ايستاده باشي، چه به شراب نشسته باشي، هر دو يكي است.

شهادت «حضور در صحنه حق و باطل هميشه تاريخ» است. و غيبت؟! آنهايي كه حسين (ع) را تنها گذاشتند و از حضور و شركت و شهادت غايب شدند، اينها همه با هم برابرند، هرسه يكي‌اند:

چه آنهايي كه حسين (ع) را تنها گذاشتند تا ابزار دست يزيد باشد و مزدور او، و چه آنهايي كه در هواي بهشت، به كنج خلوت عبادت خزيدند و با فراغت و امنيت، حسين (ع) را تنها گذاشتند و از درد سر حق و باطل كنار كشيدند و در گوشه محراب‌ها و زاويه خانه‌ها به عبادت خدا پرداختند و چه آنهايي كه مرعوب زور شدند و خاموش ماندند. زيرا در آن‌جا كه حسين(ع) حضور دارد ـ و در هر قرني و عصري حسين (ع) حضور دارد ـ هركس كه در صحنه او نيست، هركجا كه هست، يكي است، مؤمن و كافر، جاني و زاهد، يكي است.

پيام زينب به آنهاست كه:

«اي همه! اي هركه با اين خاندان پيوند و پيمانداري، و اي هركس كه به پيام محمد مؤمني، خود بينديش، انتخاب كن! در هر عصري و در هر نسلي و در هر سرزميني كه آمده‌اي، پيام شهيدان كربلا را بشنو، بشنو كه گفته‌اند: كساني مي‌توانند خوب زندگي كنند كه مي‌توانند خوب بميرند. بگو اي همه كساني كه به پيام توحيد، به پيام قرآن، و به راه علي (ع) و خاندان او معتقديد، خاندان ما پيامشان به شما، اي همه كساني كه پس از ما مي‌آييد، اين است كه اين خانداني است كه هم هنر خوب مردن را، زيرا هركس آن‌چنان مي‌ميرد كه زندگي مي‌كند. و پيام اوست به همه بشريت كه اگر دين داريد، «دين» و اگر نداريد «حريت» ـ آزادگي بشر ـ مسؤوليتي بر دوش شما نهاده است كه به عنوان يك انسان ديندار، يا انسان آزاده، شاهد زمان خود و شهيد حق و باطلي كه در عصر خود درگير است، باشيد كه شهيدان ما ناظرند، آگاهند، زنده‌اند و هميشه حاضرند و نمونه عمل‌اند و الگوي‌اند و گواه حق و باطل و سرگذشت و سرنوشت انسان‌اند.»

و هركسي اگر مسؤوليت پذيرفتن حق را انتخاب كرده است و هر كسي كه مي‌داند مسؤوليت شيعه بودن يعني چه، مسؤوليت آزاده انسان بودن يعني چه، بايد بداند كه در نبرد هميشه تاريخ و هميشه زمان و همه جاي زمين ـ كه همه صحنه‌ها كربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ بايد انتخاب كنند: يا خون را، يا پيام را، يا حسين بودن يا زينب بودن را، يا آن‌چنان مردن را، يا اين‌چنين ماندن را. اگر نمي‌خواهد از صحنه غايب باشد. عذر مي‌خواهم، در هر حال وقت گذشته است و ديگر فرصت نيست و حرف بسيار است و چگونه مي‌شود با يك جلسه، از چنين معجزه‌اي كه حسين در تاريخ بشر ساخته است و زينب پرداخته است، سخن گفت؟ آن‌چه مي‌خواستم بگويم حديث مفصلي است كه در اين مجمل مي‌گويم به عنوان رسالت زينب، «پس از شهادت» كه:

«آنها كه رفتند، كاري حسيني كردند، و آنها كه ماندند، بايد كاري زينبي كنند، وگرنه يزيدي‌اند»!...

پس بیاید کربلایی زندگی کنیم نه فقط به کربلا رفته و . . . بدون آنکه چیزی به معرفتان اضافه کند

یا حسین

 


نویسنده: داود ׀ تاریخ: پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:کربلا,امام,حسین,عاشورا,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تمامی حقوق برای سایت روستای آزادوار محفوظ است. انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است